از آن روزی که سربازی ب پاشد،ستم برما نشد بر دختران شد،بسوزدآنکه سربازی ب پاکرد،تمام دختران را چشم ب راه کرد....

بسوزد آنکه سربازی بناکرد،توراازمن مرا ازتو جداکرد،گروهبانان مرا بیچاره کردند،

لباس شخصی ام را پاره کردند،ب خط کردن تراشیدن سرم را،لباس آش خوری کردن تنم را.....

سرپست رسیدم خوابم آمد،محبت های مادر یادم آمد،نوشتم نامه ای با برگ چایی،

کلاغ پرمیروم مادر کجایی؟؟؟نوشتم نامه ای با برگ انگور،جداگشتم دوسال از خانه ام دور.....

هرروز غروب تو سربازی ،صفاداره لب مرز تیر اندازی، تاچهل چراغ پادگان روشن میشه،

سردیگ عدسی غوغا میشه،توی دیگ عدس، افتاده یه مگس،بخورم،نخورم،گرسنه می مونم،قدرآش ننم را حالا میدونم.......

به سلامتی پنگوئن ک یه ذره قدداره ،اما بازم لاتی راه میره ....

به سلامتی اونایی که مارا همین جوری که هستیم دوست دارن وگرنه بهتر از مارا که همه دوست دارن .........

به سلامتی مدادا پاکن که به خاطر اشتباه دیگران خودشوکوچیک میکنه ......

به سلامتی پدربزرگ ها ک یه بارهم خوجگل،جوجو،عسیسم نگفتن ولی بازنشون 50 سال عاشقانه زندگی ردند .........

به سلامتی کسایی ک آرزوی یه دوست دارم گفتن خودشون روبه دل آدم می ذارن امادروغ نمیگن ...........

به سلامتی دخترای ایرانی که نه می تونن برن استادیوم ..........نه پیست اسکی .......نه قهوه خونه .....

نه زیر بارون بدونه روسری..........نه بابوت زیر زانوبیرون.........نه با دوس پسراششون تو خیابون...........

به سلامتی اونایی که روز قیامت فقط زمین ازشون شاکیه اونم بخاطرسنگینی معرفتشون........

به سلامتی اون دختری ک به خاطرمایه داری یه پسر دیگه دوس پسرش

روترک نمیکنه ومحکمواستوارپشت دوس پسرشه وهی بهش تنه نمیزنه.

به سلامتی اونی که حتی پرایدشم نداره.....

یک همیشه است شاید درتمام عمرش نتوانسته بیش از یک باشد...

اما بعضی اوقات می تونه خیلی باشه.......

یک خاطره..

یک عشق....

ویه عزیز مثل تو.....