اون چشای روشن داشت
اون یکی رو جز من داشت
من تو حسرت موندن
اون خیال رفتن داشت
اون یهو با من بد شد
از کنار من رد شد
من یا تازه وارد؟؟اون
بینمون مردد شد
قلبمو بهم پس داد
پیش من با اون دست داد
رفت و یادگاریشم
اسم مثل هیچکس داد
اون تمام هستیم بود
لحظه های مستیم بود
اون روزای عمرم بود
تو ساعت دستیم بود
اون تو شهرتش گم شد
رام حرف مردم شد
عین قصه ی آدم
حیف اسیر گندم شد........
اون با من غریبی کرد!
کارای عجیبی کرد!!!!.....
اون مقدسه اما......جنگای صلیبی کرد....
اون منو ز یادش برد
عشق من تو رویاش مرد
تنها....با سه تا جمله....
تنها...با دوتا برخورد.........
اون منو به دریا داد....
به رقیب من جا داد....اون یهو به یه مهمون..
قول صبح فردا دا..........................
اون برنده شد شاید....
دل میگه برم باید...
فال قهوه هم میگفت....
دیگر او نمی آید.....................
اون چشای روشن داشت...اون یکی رو جز من داشت.....
موضوع مطلب :