|
نفس
مطالب عاشقانه
چهارشنبه 91 آبان 17 :: 9:54 عصر :: نویسنده : fatibala2
حرف که میزنی هیچ مهم نیست که بارانی باشدیانباشد.... هیچ مهم نیست که خاکی باشدیانباشد..... حرف که میزنی تنم رابوی خاک باران خورده برمی دارد... ومن به حیرت آفتاب وآسمانت پوز خند می زنم..... پس/ اصلا بیاحرف نزن حرف که میزنی سرشارمی شودچشم هایی که دارم از تماشای لب های تو... وهیچ چیزدیگربه اراده ی من پیش نخواهد رفت........ موضوع مطلب : چهارشنبه 91 آبان 17 :: 9:49 عصر :: نویسنده : fatibala2
ای سرچشمه محبت ای عشق واقعی چگونه ستایشت کنم درحالی که قلبت ازمحبت بی نیازاست. جگونه ببوسمت وقتی که عشقت دروجودم جاری می شود. بگذارتانامت راتکرارکنم،نام زیبایت دلنشین است. چه داشته ای که اینگونه مراطلسم کرده ای. من اینگون نبودم توعشق رابا من آشناکردی. توهوای دلم را باطراوت کردی. زمانی که باتوهستم به آسمان بی کران پرواز می کنم. پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمی دانم........... موضوع مطلب : چهارشنبه 91 آبان 17 :: 9:42 عصر :: نویسنده : fatibala2
های دیگری : لحظه ای درمن نگاه کن! عمری در خویش نگرستی! چشمانت آبی آسمان راازیادبرده اند.... بی کران دریارا.... چشم هایت درحسرت یک دیدارند........ های دیگری : من سالهاست درتو می نگرم! آنگونه که چشمانم خویش رااز یاد برده اند! های دیگری : لحظه ای تنها لحظه ای نگاهم کن..... "صدای قلبت می آیدآن را میشنوم.....!!!!" موضوع مطلب : وقتی چترت خداست بگذار تا ابر سرنوشت هرچه می خواهد ببارد............ موضوع مطلب : مرابه دار آویختندتانامت راازیادببرم..... اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمی دانند..... نام توحک شده ی قلب مناست!!!!!! موضوع مطلب : |
درباره وبلاگ  منوی اصلی پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 45363
 |
|
 |
